بالش بادی Chronicles

ترجمهٔ حسن صفاری. تهران: امیرکبیر. ترجمهٔ فرهاد غبرایی. تهران: نیلوفر. ، بهطور موقت به حومهٔ وین سفر کند؛ این

توسط مدیر سایت در 7 اردیبهشت 1402

ترجمهٔ حسن صفاری. تهران: امیرکبیر. ترجمهٔ فرهاد غبرایی. تهران: نیلوفر. ، بهطور موقت به حومهٔ وین سفر کند؛ این سفر برای مدتی موجبِ کُندیِ کار بر روی اپرای فیدلیو شد که بزرگترین کار او محسوب میشد. در این دوره همکاری برادرش کاسپار با وی (که پیش از این بهطور اتفاقی به او کمک کرده بود)، تداوم یافت و او شروع به ایفای نقش یک بزرگتر در مدیریت امورِ بتهوون کرد. اشرافزادگان با دیدن بتهوون کنار میروند و راه را برای عبور او باز کرده و به وی ادای احترام میکنند. لوبکوویتس در سپتامبر ۱۸۱۱ بهعلت بیثباتیِ ارزش پول اتریش، ورشکست شد و پرداخت خود را متوقف کرد و هیچ جانشینی هم برای ادامهٔ حمایت پیدا نشد. وی از سال ۱۸۱۵، گرایش سیاسی به انگلستان پیدا کرد و همیشه گزارشهای گروه مخالفان در پارلمان انگلستان را پیگیری و به آن علاقه داشت. بتهوون نیز با آنکه از وی نفرت پیدا کرده بود، اما از کمک به وی دریغ نمیکرد.

بتهوون ۱۴ اثر خود، از جمله «تریو پیانو» (اپوس ۹۷) موسوم به تریوی آرشیدوک (۱۸۱۱) و میسا سولمنیس (۱۸۲۳) را به رودولف اهدا کرد. او همچنین تأثیرِ سبک خود را در برخی از کارهای اولیهاش که برای اولین بار منتشر شده بود، افزایش داد. کاسپار علاوه بر مذاکره در مورد قیمتهای بالاتر برای آثاری که بتهوون اخیراً ساخته بود، فروش برخی از آهنگهای منتشر نشدهٔ قبلی وی را نیز آغاز کرد و بتهوون را (بر خلاف میلش) تشویق کرد که نسخههایی از آثار محبوب خود را برای سایر سازهای ترکیبی تنظیم کند. برخی از حامیان اولیهٔ وی، از جمله شاهزاده لوبکوویتس و شاهزاده لیخنوفسکی، علاوه بر راهاندازی کارها و خریدن آثار منتشر شده، به وی دستمزد سالیانه نیز پرداخت میکردند. دربارهٔ بتهوون کمتر حرف میزد و در خاطراتش، به نامه یا هدیهای از طرف بتهوون اشاره نمیکند. در بهار سال ۱۸۰۱، بتهوون ساخت یک باله بهنام آفریدگان پرومتئوس را بهپایان رساند.

اوایل سال ۱۸۰۱، بتهوون در نامههایی برای دوستانش، راجع به علائم و مشکلاتی نوشت که هم در زندگی حرفهای و هم در زندگی اجتماعیاش، برای او مشکل ایجاد کرده بود (گرچه احتمالاً برخی از نزدیکانش قبلاً از این بالش بادی گردنی مشکلات آگاه بودند). وی نوامبر ۱۸۰۱، در نامهای به دوست خود فرانتس گرهارد وگلر، از عشق خود به «جولی» نوشت اما اضافه کرد که اختلاف طبقاتی را مانع از این میداند که موضوع را دنبال کند. این اثر بهصورت قابل توجهی نسبت به سوناتهای قبلی او رمانتیک بود. اما فقط آرشیدوک رودولف بود که سهم خود از این حقوق را در تاریخ توافق شده، پرداخت کرد. بتهوون هم از میان آنها عبور میکند و فقط کلاهش را به نشانهٔ احترام، کمی با دست بالا میبَرد. برای نخستین بار به اجرا درآمد. تغییر داد و آن را دوباره به حامی خود، شاهزاده جوزف فرانتس فون لوبکوویتس اهدا کرد و برای اولین بار در کاخ وی اجرا شد. ، که در لحظهٔ مرگ حضور داشت، گفت که: «حدود ساعت پنج بعدازظهر در لحظهٔ مرگ، طوفان و رعدوبرق وجود داشت، بتهوون چشمان خود را باز کرد و چند لحظه با دست راست مشت گرهکردهاش را بالا برد و پس از آن نه نفسی وجود داشت و نه ضربان قلبی».

بتهوون نبوغ او را تحسین میکرد ولی گوته اخلاق تند و رفتار بتهوون را نمیپسندید. هوفمان سمفونی شماره ۵ بتهوون را «یکی از مهمترین آثار عصر» نامید. وی بعدها سونات پیانو شماره ۱۴ را به جولی اهدا کرد که امروزه معمولاً با نام «سونات مهتاب» شناخته میشود. بازگشت بتهوون به وین از هایلیگنشتاد، با تغییر در سبک موسیقی او همراه شد و این زمان بهعنوان آغاز «دورهٔ میانی» زندگی او در نظر گرفته میشود که بهنام «دورهٔ قهرمانانه» نیز شناخته شدهاست. دوستان و بازدیدکنندگان قبل و بعد از مرگ وی، چینهایی از موی او برداشتند که برخی از آنها نیز حفظ شدهاند و مورد تجزیه و تحلیل بیشتر قرار گرفتهاند؛ همانطور که قطعاتی از جمجمه نیز در هنگام بازبینی در سال ۱۸۶۲، برداشته شدهاست. مجموعه بزرگی از آهنگسازیهای وی برای پیانو شامل ۳۲ سونات پیانو و قطعات کوتاهترِ متعدد است، از جمله تنظیم برخی از کارهای دیگرش (غیر پیانویی) برای پیانو است. این مجموعه از کوارتتها، معروف به آخرین کوارتتها، فراتر از چیزی بود که در آن زمان نوازندگان یا شنوندگان انتظار داشتند. این کنسرت یک شکست اقتصادی محسوب شد، و آن نسخه از فیدلیو نیز یک شکست اساسی بود و بتهوون شروع به تجدیدنظر و اصلاحِ اپرا کرد. This ​po​st has been gen᠎er at᠎ed by GSA Conte᠎nt G​en er at or​ Dem᠎ov ersi᠎on᠎!

آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن