'تمرکز حواس از شنا کردن چیزی است که من ارزو در مستند'

Ever پس از دولت بریتانیا تحمیل coronavirus مستند بسیاری از ما شده است تعجب به کشف کنند که آن را به چیزهای کوچک

توسط FARDAALEFBA در 27 خرداد 1399

Ever پس از دولت بریتانیا تحمیل coronavirus مستند بسیاری از ما شده است تعجب به کشف کنند که آن را به چیزهای کوچک – و نه عجیب و یا به خصوص زمین-خرد – که ما از دست رفته است. مستقل زندگی میز جدید سری مقاله زندگی پس از مستند قصیده به همه چیز ما در زمان داده شده در قبل از Covid جهان – و چیزهایی که ما نمی تواند صبر کنید برای انجام یک بار دیگر زمانی که نرمال در نهایت رزومه.

***

از همه چیز ما شده اند قادر به انجام کار برای مدت طولانی – آغوش بستگان ما; جمع آوری با دوستان در میخانه باغ نوشیدن شراب به صدای یخ clinking در برابر پاینت عینک در حالی که آفتاب سوختگی توسعه در پشت گردن ما; یا دست انداز شانه با غریبه ها در مباحث – آن را ممکن است به نظر می رسد عجیب و غریب که چیزی که من گاهی بیشتر طول قرنطینه پیگیری انفرادی است.

بیش از سه ماه گذشته من تا به حال رویاهای در مورد شنا کردن خیلی شفاف من قسم می خورم من می توانم احساس خودم را شناور و coursing از طریق آب بیدار شدن از خواب به گرفتن من برگزار شد ،

من حدس می زنم شما می توانید می گویند شنا در ژن من. پدر بزرگ من استفاده می شود به خواب 6 صبح هر روز به درایو محلی خود را به استخر و شنا 50 طول. او این کار را تا زمانی که او درگذشت سه ماه خجالتی از 94هفتم تولد است. او شنا کرد به پاک کردن سر خود را, او به من گفت – و روز زمانی که او نمی تواند به هر دلیلی او را بیان سرخوردگی خود را. تا زمان مرگ او تا به حال تبدیل به بخشی جدایی ناپذیر از پارچه Tooting مرکز اوقات فراغت که چندین همکار شناگران حضور خود را در یادبود.

زمانی که من در حال رشد بود مادر من استفاده می شود به نجات غریق در استخر محلی و در زمان من و برادرم شنا در هر آخر هفته. بوی کلر بوی آغوش پدر بزرگ من خوشحال شنبه پاشش در اطراف Latchmere مرکز اوقات فراغت در جنوب لندن از تنفس برگزار می شود در زیر آب برای مبارز امتداد زمان.

مکابی آنقدر مسحور Latchmere آنها نوشت: یک آهنگ در مورد آن و verruca جوراب که آشغال تغییر کف اتاق. ساخته شده از سه استخر شنا در یکی از عظیم آشیانه هر یک flanked توسط فیل اسلاید و faux فضای سبز این بود که من در دوران کودکی مکه. پیش بینی خواهد ساخت به عنوان مادر من بسته من به ماشین. من هنوز هم می تواند احضار شات از هیجان من می خواهم احساس به عنوان آژیر رفت سیگنالینگ دقیقه قبل از موج دستگاه آغاز خواهد شد خرمن کوبی آب مورد من و من می خواهم شنا مناسب در آن spluttering و نفس نفس زدن. پس از آن ما خواهد نشستن در کافه خشک کردن لباس های چسبیده به پوست مرطوب و لرز به ریزش مو در سمت چپ یک مرطوب پچ کردن پشت من و من chomped در خوبی به دست آورده بسته چیپس. به من شنا همیشه طعم مانند نمک و سرکه McCoys.

قبل از شما التماس کردن تصاویر من تمام ورزشی اسلحه و سنگ سخت ران با میخ بینی و المپیک آرمان, باید اعتراف کنم من نیست و هرگز 'شناگر'. تمام زندگی من من نفرت فعالیت های ورزشی و صرف انرژی قابل توجهی تکمیل بهانه برای فرار از هر چیزی مربوط به اعمال فیزیکی. برای بسیاری از زندگی من شنا شانس به شیب و شیرجه و ترش; سپس بعد از آن به شناور آبجو در دست خورشید در بالای سر. تا سال گذشته من نمی توانستم استخر به عنوان چیزی غیر از عروق برای pratting در اطراف. طول تا آنجا که به من مربوط می شود به یک شکل خسته کننده خود می داند ،

سپس یک یکشنبه شب در ماه سپتامبر سال گذشته پس از سال های طولانی مشکلات بهداشتی تشدید اضطراب و مداوم ولع مصرف به پوست کردن پوست من فقط برای فرار از این ضربت را از من قلب تپنده من تضعیف عملی لباس شنای زنانه دوتکه, پا به یک جفت از tracksuit کف زیپ شده خودم را به یک hoodie و رفت هفت دقیقه پایین جاده به محلی استخر شنا. من نمی دانستم که دقیقا آنچه که من به دنبال, اما بدن من به نظر می رسید به دانستن – راه رفتن را از طریق گودال کوچک آب از شنا در استخر drippings و استنشاق عطر مشک دار منحصر به فرد به مرکز اوقات فراغت در حال تغییر اتاق – فرایند مکانیکی در زمان بیش از مانند من این کار را انجام دادند هر روز سال است.

من به عنوان کاهش خودم به نه کاملا ولرم عمیق پایان flopping به آب مانند یک بی حاصل مهر و لگد زدن به دیوار پشت عضله حافظه از سال های اولیه بازگشته است. آوردن من دست در دست هم در افقی نماز هل دادن آنها را از طریق آب چرخش کف دست من بیرون و عقب کشیدن سلاح من در حرکت مکانیکی که من frogged پاهای من پشت سر من من به تماشای امواج پر کردن فضاهای اطراف من به عنوان من آنها را نقل مکان کرد به ایجاد فضا برای بدن من.

پس از آن من رفت و برگشت دو بار در هفته. من خودم همه سیاه, شنا, صحنه و لباس, کلاه و عینک و لذت گمنامی در یک محله من می خواهم انتخاب برای زندگی در آنجا که من نمی تواند به نوبه خود گوشه ای بدون bumping به چهره ای دوستانه.

کلر آب است که ضخیم تر از حد معمول آن می نشیند و بین انگشتان من مانند ملاس. محدود به این ماهی مخزن یکنواخت حرکت شنای عدم حواس پرتی; من می توانم فکر می کنم. استخر شنا با صدای بلند با جنجال و هیاهو از بالا screeching کودکان بالا سخت تن به تن پژواک ایجاد یک din که غرق کردن سر و صدا. در زیر سطح فشار هل در مقابل من گوش و تمام حسی حواس او را پرت برداشته شده است. روز ذوب کردن من خزید و بدن و کاهش اضطراب من با هر سکته مغزی.

من نمی شمارم طول – مهم نیست که چه مدت من وجود دارد و یا آنچه که من در رسیدن و یا چگونه دقیق روش من است. من قضاوت نکن من بدن که من نمی تواند کمک کند اما وقتی که من در یک کلاس یوگا پر از svelte ارقام تعجب که چرا مال من نیست بریزید و خودتون به عنوان کاملا به عنوان خودمانی و یا چگونه من به نظر می رسد در سگ رو به پایین است و این محل از خود من قضاوت و از tallying تا پیشرفت. من به سادگی شنا کردن به بالا و پایین و پایین و پایین به بالا و پایین.

چند روز من شارژ از طریق آب و بار دیگر – خیلی به غم وغصه از من لین آمپول بدون شک – من آهسته به مشاهده نور, رقص, کردن امواج ضربه زدن از پلاستیک mildewed خط تقسیم آنها به عنوان باب در آب تکه های کوچک شکسته و کاشی های زیر کلیک کنید. این مسیر به تمرکز حواس است. این مراقبه است.

در مستند من لگد پا در ersatz, شنا, استخر, حمام, اما البته آن را نمی همان. زمانی که من شنا پدر بزرگ من وجود دارد شنا در کنار من است. من را نیش می زنند از مادلین هستم و به عقب منتقل می شود به یک محل که در آن من سر احساس می کند روشن است.

پس از مستند زمانی که اوقات فراغت مراکز باز دوباره من را از لغزش در شنا, صحنه و لباس, راه رفتن این هفت دقیقه پایین جاده در گذشته خطرناک خاموش مجوز و پمپ بنزین و ضربه تند وشدید زدن از طریق گردان. شنا کردن به بالا و پایین 25 متر از كاشي جعبه را من می دانم احساس رهایی بخش ترین لحظه از همه است.



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن